اربعین حسینی

ساخت وبلاگ
به نام خداخطبه‌ی زینب در مجلس یزید العینراوی گوید زینب دختر علی بن ابی طالب علیه السلام برخواست و گفت الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی رسول و آل اجمعین صدق الله بذلک یقول: سر انجام آنان که بدکرداری کردندبد است چه که آیات خدا را دروغ شمردند و بدان استهزا ورزیدند به گمانت یزید اکنون که راه‌های زمین و آفاق آسمان را بر ما بستی و مانند اسیران ما را راندی ما پیش خدا خوار شدیم و تو گرامی شدی و برا ی این است که پیش خدا قدر و منزلتی داری ،بینی بالا گرفتی و به گوشه‌ی چشم نگاه می‌کنی و شاد و خرمی که دنیا به طور رو آورده و امورات منظم شده و اکنون ملک و سلطنت ما برای تو مصفا گردیده یواش یواش گفته‌ی خدای عز و جل را فراموش کردی :گمان نبرید آنچنان کسانی که کافراند همانا بدان‌ها مال دادیم که برای آنها بهتر باشد همانا به آنها مال دادیم تا گناه بیفزایند و عذاب الیم از آنها باشد.این رسم عدالت است که زنان و کنیزان خود را پشت پرده نشانی و دختران رسول خدا را اسیر وار برانی؟ پرده از آن‌ها برگیری و آن‌ها را آشکار نمایی دشمنان آنها را از شهری به شهری ببرند و اهل هر آبگاه و منزل به آنها بنگرند .خویش و بیگانه و دنیّ و شریف در پی دیدار روی آنها باشند و از خود مردی و حمایت کنی، نداشته باشند؟چه امیدی ست به مراقبت کسی که جگر پاکان را از دهن به در کرده و گوشتش از خون شهیدان روییده ،چگونه در کینه ورزی با خاندان کوه خاندان کوتاهی کند کسی که از روی کبر و دشمنی و کینه به ما نگر نگرد و بی پروا گوید: لا هلوا و و استهلو ا فرجاً ثم قالوا یا یزید لا تشل و بر دندان‌های ابی عبدالله سید جوانان اهل بهشت متوجه گردد با چوب دستی خود بر آن زند چرا چنین نگویی؟ تو که زخم را به من رساندی با ریختن خون ذریه‌ی محمد و ستارگا اربعین حسینی...
ما را در سایت اربعین حسینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zinabazade بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 3:23

ای فلک شد کشته شاه انس و جان از دست تو الامان ای بی مروت الامان از دست توزآتشی کافروختی از فتنه در این خاکدان در تن او را سوخت جان ناتوان از دست تو بسکه بر دوشش نهادی بار اندوه و بلا تیر قد دلکشش شد چون که من از دست تودر عزای یاوران سر وقد ماه روی شد ز چشم خویشتن اختر فشان از دست تودر لب و نهری که بود آن نهر مهر مادرش از عطش خشکش زیان شد و دهان از دست تواز کف شمر شرید زشت خوی بد نژاد عاقبت بیرون نبرد آن شاه جان از دست توپیکر پاکش که بودی زینت دوش رسول شد به دشت کربلا در خون طپان از دست تودر میان خاک خون که می‌زد دست و پا زد به پهلویش سنان نی سنان از دست تو از پی یک بند شلوارش دو دست نازنین از بدن ببرید آخر ساربان از دست تو بجدل بی دین ربود انگشت با انگشتری دیوآسا زان سلیمان زمان از دست تو اختر طوسی که باشد نوحه خان اهل بیتاز زمین آهش رود بر آسمان از دست توبرگرفته از کتاب در کربلا چه گذشت شیخ قمی اربعین حسینی...
ما را در سایت اربعین حسینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zinabazade بازدید : 65 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 3:23

طبری از هشام از پدرش محمد بن سائب از قاسم بن اصبغ نباته نقل کرده :که کسی که در شهادت حسین علیه السلام حاضر بوده برای من گفت که چون قشون حسین مغلوب شد ،سو ار شد و به سوی فرات رفت،مردی از بنی ابان بن دارم گفت: وای بر شما ،میان او وفذات حایل شویدمبادا شیعیانش به او بپیوندند گوید اسب خود را راند و لشکر دنبال او رفتند راه افراد را بر حسین علیه السلام بستند و حسین فرمود خدایا او را تشنه کن و آبانی تیری به چانه‌ی حسین علیه السلام زد او تیر را کشید و دست گشود و پراز خون شد و فرمود بارخدایا از آنچه با پسر دختر پیغمبرت می‌شود به تو شکایت کنم و خدا طولی نکشید خداوند عطش را بر آن مرد مستولی کردو سیراب نمیشدقاسم ن اسبغ گوید: من هم با کسانی بودم که باد او را می‌زدند شربت شکر و جام شیره و کوزه‌ی آب حاضر بود و می‌گفت وای بر شما تشنگی مرا کشت یک کوزه‌ی آب یا قدحی که خانواده‌ای را سیراب می‌کرد به او می‌دادند می‌نوشید و از لب باز می‌گرفت اندکی می‌خوابید باز فریاد می‌کرد وای بر ما و شما به من آب دهی تشنگی مرا کشت به خدا چیزی نباید که شکمش مندی شتری ترکیداز کتاب در کربلا چه گذشتشیخ عباس قمی اربعین حسینی...
ما را در سایت اربعین حسینی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zinabazade بازدید : 83 تاريخ : يکشنبه 9 بهمن 1401 ساعت: 3:23